سلام. آزادی! چه کلمهی زیبایی! نمیدونم چرا من زیاد از این کلمه خوشم نمیاد! من از آن روز که در بندِ توام آزادم! شاید آزادی برای ما کمی بد معنا شده. آزادی به معنای آزادگی و آزاداندیشی نه به معنای آزادی. یادتون هست اینجا(فلسفهی آفرینش) گفتیم که اصلا ما برای عبد بودن خلق شدیم؟
حالا خصوصیات یک بنده ، یک عبد چیه؟ بهترین عبد و غلام یک نفر چطور میتونه باشه؟ آیا آزاده هرکاری دلش میخواد انجام بده؟ آیا دوست داره هرطور که دلش میخواد رفتار کنه؟ آیا فکر میکنه که اربابش غیر از تأمین ملزومات زندگیش وظیفهی دیگهای هم داره؟؟ آیا اگه اربابش بگه اینجوری با من رفتار کن ، میشه بگه چون من اینجوری بیشتر حال میکنم پس اینجوری رفتار میکنم؟
شاید خیلی بهمون بَر بخوره اگه بهمون بگن غلامی! عبدی! اما این چه مقامی هست که هر روز 9بار شهادت میدیم که برترین مخلوقِ خدا حضرت محمد(ص) "عَبد" است و این عبد بودنش بر رسول بودنش سبقت داره!! اَشهَدُ اَنّ مُحمّداً عَبدُهُ و رَسولُه
امروز شهادت پدر امام رضا ، حضرت باب الحوائج موسی ابن جعفر علیه السلام هست. "بِشر حافی" کسی بود شهوتران و میگسار! یک روز حضرت از جلوی منزل بشر در عبور بودند. صدای ساز و آواز از منزل شنیده میشد. کنیز بشر به درب منزل اومد و با حضرت مواجه شد. حضرت سئوال فرمودند ای کنیز! صَاحِبُ هَذَا الدَّارِ حُرٌّ أَمْ عَبْدٌ؟! صاحب این منزل بنده است یا آزاد؟ کنیزِ بشر با اطمینان جواب میده: بَلْ حُرٌّ. حتما آزاد است. حضرت هم میفرمایند: صَدَقْتِ؛ لَوْ کَانَ عَبْدًا خَافَ مِنْ مَوْلاَهُ راست گفتی ای کنیز! که اگر عبد بود از مولای خود خجالت میکشید و میترسید. انسان آزاد است که هرکاری که بخواهد انجام میدهد. کنیز به داخل برگشت و بشر علت تآخیر رو پرسید و کنیز شنیده ها رو گفت. بشر با پای برهنه دنبال حضرت دوید و گفت میخواهم عبد شوم. به مقامی رسید بشر که همیشه حالت حضور رو داشت و تا آخر عمر ، به یاد اون لحظهای که با پای برهنه دنبال حضرت دوید، پابرهنه راه میرفت به طوری که به حافی مشهور شد. مردم عرب اون زمان هم به احترام بشر در کوچه ها آب دهان نمیریختند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.
پ.ن.1: تغییر ماهیت از آزادی به بندگی و عبد بودن تغییر سرنوشت است از دوزخ به بهشت که نه! به رضوان الهی! پ.ن.2: إلهى هَل یَرجَعُ العَبدُ الآبق إلاّ إلى مولاه؟اومدم خدایا... پ.ن.3: فرق بسیار است بین آزاد بودن و آزاده بودن! پ.ن.4: یک نظر الهی مسیر رو تغییر میده. میخوام بگم آقا! بشر مشغول خوشگذرانی بود که سراغش رفتید. ما خودمون به سراغتون میایم به امید یک نظر... پ.ن.5: تو که یک گوشهی چشمت غم عالم ببرد --- حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد پ.ن.6: انشاءالله شب مبعث در حریم ثامن الحجج دعاگو خواهم بود!